آخرین لحظات سرمایهداری غربی
ونیامین پوپوف[1]
15 نوامبر 2024
رویدادهای اخیر نشان میدهد که سرمایهداری جهانی به شکلی که ما عادت داریم آن را تصور کنیم، عملا منسوخ شده است. این فقط پایان یک جهان تک قطبی نیست، بلکه عمیقترین بحران جاری سیستمی است که محکوم به فناست.
همه این موارد را پیشروترین شخصیتهای کشورهای غربی به خوبی درک میکنند؛ جوزف استیگلیتز[2] برنده جایزه نوبل در شماره سپتامبر مجله فارین پالیسی اظهار داشت: «ما نظمی بینالمللی داریم که قواعد آن علیه فقرا و ضعیفان است و ایالات متحده میتواند آنچه را که میخواهد انجام دهد.»
چارلز کوپچان[3] اعتراف میکند که ایالات متحده «از ناکارآمدی سیاسی غیرقابل حل رنج میبرد» زیرا در وضعیت فشار بیش از حد مزمن قرار گرفته است.
بارزترین نشانه این بحران، تعمیق قطبی شدن جامعه است چراکه تقریبا در تمام کشورهای غربی، نخبگان حاکم کنونی قادر به مقابله با مشکلات و چالشهای موجود نیستند. این باعث اعتراض بین مردم و افزایش محبوبیت جناحهای افراطی (چه چپ و چه راست) میشود، اگرچه این تقسیمبندی به نسبت خودسرانه است.
انحطاط محافل حاکم به ویژه در بریتانیا، ایالات متحده آمریکا (با استفاده از نمونه حزب دمکرات)، کشورهای بزرگ اروپایی مانند آلمان، فرانسه، اسپانیا و غیره، به وضوح احساس میشود. در فرانسه، عبارت کمدین معروف لامین لزغاد[4]در مورد ملاقات رهبران فرانسه و آلمان بسیار محبوب شده است: «من نمیتوانم تحمل کنم که توسط احمقها مدیریت شوم.»
این روند تا آنجا پیش رفته است که کشورهای جنوب جهانی به خوبی از آن آگاه هستند. یک مثال حسن یاسین، چهره عمومی مشهور سعودی است که وضعیت کنونی غرب را به عنوان «آشفتگی» توصیف کرد: «به نظر میرسد سیستمهای سیاسی در حال فروپاشی هستند و دیگر پاسخ مورد نیاز مردم را ارائه نمیدهند، تنها به سطوح اعتماد شهروندان به دولتهایشان که به طرز بیسابقهای پایین آمده، نگاه کنید.
دنیای قدیم در برابر چشمان ما در حال از هم پاشیدن است و ایدئولوژیهای قدیمی بیمفهوم میشوند.
ما در حال ورود به عصری از نفوذ فناوری هستیم که دسترسی فوری به اطلاعات و ارتباط با هر فرد روی زمین را فراهم میکند و این در حالیست که به طور همزمان همه جنبههای زندگی ما، عملکرد دولتها، امور مالی و حتی ساختارهای نظامی را متحول میسازد. مردم باید خود را با پدیدههای جدید تطبیق دهند و ما برای درک مقیاس تغییر و عقبنشینی نیاز به محرک داریم بدین معنا که یک جابجایی لازم است و انتخاب مجدد ترامپ یکی از این تغییرات بود.
اکثر سیاستمداران امروزی بهویژه از دنیای واقع و زندگی حقیقی افراد، جدا تلقی میشوند، به طوری که در انجام بازیهای سیاسی غرق شده و درباره اینکه چه بخشی از چه دنیایی هستند، درکی ندارند. بسیاری در حزب دموکرات معتقد بودند که انتخاب مجدد ترامپ در واقع غیرممکن است، آنها از نظر ذهنی زندانی سیستمهای قدیمی یا خواستههای گروهها و منافع محدود هستند. سازمانهای بینالمللی قدیمی و نهادهای سیاسی، به تدریج اهمیت خود را از دست میدهند.
همانطور که رئیس جمهور روسیه ولادیمیر پوتین خاطرنشان کرد؛ ما شاهد تضاد بین اکثریت قریب به اتفاق جمعیت کره زمین هستیم که خواستار زیست در دنیایی به هم پیوسته با تعداد زیادی فرصت و مسیر توسعه هستند و اقلیت جهانی که تنها به حفظ تسلط خود میاندیشند.
این بر اعتماد به قدرتهای غربی تأثیر میگذارد. جلوی چشمان ما اتفاق میافتد. بسیاری از جوامع غیرغربی، به عوان مثال اتحادیه اروپا را «کمتر به عنوان آزمایشگاهی از جهان حاکم تا مجموعهای از قدرتهای استعماری قدیمی» میدانند.
همه دولتهای سرمایهداری پیشرفته، یا در رکود هستند یا در آستانه رکود: اقتصاد در حال رکود است، رشد کند میشود، مصرفکنندگان دیگر پول خرج نمیکنند، مدیران کسبوکارها محتاط شدهاند، استخدام در بیشتر صنایع کُند است یا وجود ندارد و بیکاری به طور مستمر در حال افزایش است.
روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز سپتامبر 2024 اعلام کرد؛ دنیای سرمایهداری قدیمی در حال فروپاشیست.
همه اینها نشان از آن دارد که روابط بینالملل در حال نزدیک شدن به نقطه تغییر چشمگیری است. در ظاهر سال آینده بسیاری از مفاهیم و کلیشههای تثبیت شده به گذشته تبدیل خواهند شد و ما با جهش به سمت تغییرات مهم در زندگی بینالمللی حرکت میکنیم.
به گفته رئیس جمهور روسیه در جلسه اخیر باشگاه گفتگوی والدای؛ «به یک معنا، لحظه حقیقت در راه است» و اکثریت جهانی «به طور فزایندهای بر دستیابی به اهداف توسعه و عدالت اصرار دارند.»
نشانههای بسیاری وجود دارد مبنی بر اینکه لیبرالیسم غربی به عدم تحمل افراطی و رویکردی تهاجمی نسبت به هر جایگزینی، تنزل پیدا کرده است.
سرمایهداری جهانی در پایان قرن بیستم به مرحله نهایی خود نزدیک شد، اما فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی وجود این سیستم را طولانی کرد چراکه دیگر، الزامات آن زمان را برآورده نمیکرد. در اواسط دهه 20 قرن 21، این حقیقت آشکار شده است: هدف سیاست غرب جمعی نه آینده و نه ایجاد و ساخت، بلکه حفظ سلطه آن است.
برخی از نظریات استاد علوم سیاسی آمریکایی مانند راجر کوهن، این ارزیابیها را منعکس میکند: گسترش سرمایهداری تفرقهانگیز جهانی، شکافهای اجتماعی را عمیقتر میکند و سرخوردگی از لیبرالیسم غربی تا آنجا پیش رفته است که «اظهارات تند رئیسجمهور ولادیمیر پوتین علیه سقوط فرضی غرب، حمایت گستردهای در کشورهای توسعهیافته دریافت کرده است». ترامپ تغییرات آب و هوایی را رد میکند، روی ویژگیهای مردانگی مردان تکیه میکند و مانند پوتین مدعیست که «غرب محل خودکشی فرهنگی اروپاست، جایی که خانواده، کلیسا، ملت و ایدههای سنتی درباره جنسیت میمیرند.» ترامپ ناتو و اتحادیه اروپا را تحقیر میکند و میگوید امسال به روسیه اجازه خواهد داد با هر عضو ناتو که اهداف هزینه دفاعی اتحادیه را برآورده نمیکنند، هر چه میخواهد انجام دهد.
کاملا قابل توجه است که کوهن از گرامشی[5] نقل میکند که در سال 1930 در مورد جهان نوشت: «قدیمی میمیرد و جدید نمیتواند متولد شود». از این رو نتیجه آن است که ایمان کافی به آینده وجود ندارد.
در نتیجه، چین ظهور کرد، قدرت آمریکا روبه کاهش بود، افغانستان و عراق گورستان شکوه آمریکا بودند، میلیونها آمریکایی احساس فراموشی یا نادیده گرفته شدن میکردند و حاکمیت، ماهیت دنیای مدرن را درک نمیکرد.
مشخص است که الگوی چینی به طور فزاینده در کشورهای در حال توسعه محبوب میشود.
وب سایت طرفدار فلسطین میدلایست مانیتور مدعی شد که فروپاشی آمریکا از درون آغاز میشود: پیروزی ترامپ تنها سقوط آمریکا را به تاخیر انداخت. ترامپ یک تاجر و یک میانجی است؛ او مجبور خواهد شد روابط خود را با مخالفان اقتصادی و سیاسی آمریکا عادی کند تا هر چیزی را که به نفع ایالات متحده است به دست آورد. با بایدن، چرخه کامل اقتصادی به پایان رسیده است؛ فرآیندهای انباشت به پایان رسیده است. در واقع، ترس حامیان ترامپ از جنگ داخلی و احتمال تجزیه آمریکا، به تحکیم موقت انجامید.
با این حال، خط اصلی توسعه انسانی امروز به شکلی آشکار ترسیم شده است. اکثریت این موضوع را با فعال شدن بریکس مرتبط میدانند که پس از اجلاس اکتبر در قازان، رتبه آن به طور قابل توجهی افزایش یافته است.
پس از آمریکا شوکهایی در کشورهای اروپای غربی نیز رخ خواهد داد. اقدامات محافل حاکم بیش از حد کوتهفکرانه بود؛ ارائه بسته بزرگ تحریمها علیه روسیه تنها پایان آنها را سرعت بخشید. افراد دیگری بدون شک به قدرت خواهند رسید.
سرعت این فرآیندها تا حد زیادی به دو عامل بستگی دارد؛ موفقیت ما در عملیات نظامی ویژه در اوکراین و محکومیت نسلکشی اسرائیل در خاورنزدیک. این فرآیندها به طور قطع با فجایع و شوکهای جدیدی همراه خواهد بود.
منبع:
https://russiancouncil.ru/analytics-and-comments/analytics/finalnye-momenty-zapadnogo-kapitalizma/
[1] مدیر مرکز مشارکت تمدنها در انستیتو مطالعات روابط بینالملل وزارت امور خارجه روسیه (امگیمو)
[2] اقتصاددان آمریکایی برنده جایزه نوبل اقتصاد در سال 2001
[3] استاد روابط بینالملل دانشگاه جورج تاون نویسنده کتاب «پایان عصر آمریکا»
[4] لامین لزغاد معروف به نعیم متولد ۲۴ فوریه ۱۹۸۰ در الجزایر بازیگر و طنزپرداز الجزایری-فرانسوی است.
[5] آنتونیو گرامشی، متفکر، سیاستمدار و روشنفکر ایتالیایی بود که به ابداع اصطلاح «هژمونی» شهره است. از گرامشی به عنوان نظریهپرداز مارکسیست و بنیانگذار حزب کمونیست ایتالیا آثار متعددی به انتشار رسیده که او اغلب آنها را در زندان به رشته تحریر درآورده است. دو کتاب «دفترهای زندان» و «شهریار جدید» از جمله برجستهترین آثار گرامشی بشمار میروند.
نظر شما